تجربه نامهای از زبان یک اصطلاحاً «رتبه هدر داده»ی ترم پنج
پیشنهاد شده به تمام کنکور 97 دادهها،
در آینده کنکور دهندگان
و تمامی کسانی که با جماعت کنکوری در ارتباط هستند!
دو سال و اندی گذشت و چقدر زود! سال نود و پنج در کنکور سراسری رشتهی ریاضی رتبهی اصلاحاً سهرقمی زیر پانصد کسب کردم. گمانم خانوادهام از این موضوع خوشحال شدند و قند توی دلشان آب شدن که به به، بعد از هجده سال زحمت، حالا دیگر قرار است نتیجهاش را ببینیم و خانم مهندس آیندهمان را تحویل جامعهی علمی بدهیم تا بدرخشد! حقیقتش خودم چندان خوشحال نبودم، به حالم هیچ فرقی نداشت رتبهام سهرقمی زیر پانصد شده باشد یا چیزی حدود هزار و پانصد و شاید هم بیشتر. صرفا از تاثیر آن بیماری همیشه همراه که آخر سر در جلسهی کنکور هم سراغم آمد و نتوانستم حتی نیمی از مهارتم را به کار بگیرم و آن امید دورقمی را در لحظهی آخر به دست بیاورم ناراحت بودم. بگذریم که نه موضوع صحبتم این است و نه دیگر این موضوع اهمیتی هرچند ناچیز برایم ندارد. من دانشجوی رشتهی «علوم کامپیوتر» دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران یا به قول بعضی «پلیتکنیک تهران» هستم. با رتبهای که به قول اکثر آدمهای دور و اطرافم عقل سلیم حکم میکرد دانشجوی رشتهی «مهندسی کامپیوتر» یکی از همین دانشگاههای معتبر و معروف و اتوپیا نمای شهر تهران باشم یا دیگر حداقلش این رشتهی علوم پایهی کمارزشنما را در دانشگاه «صنعتی شریف» بخوانم. یادآوری بحث و جدلهایم با خانواده و اطرافیانی که به خیال خودشان صلاحم را میدانستند در این مقال نمیگنجد، از داستان شب آخر انتخاب رشته یواشکی تغییر دادن فرم و «ظرفیتها عوض شده و قبول نشدم!» و اصلاحا درآمدن گندش زمانی که همکلاسیهایم با یکی دو صد رتبه بیشتر توی آن رشتههای بهتر و دانشگاههای بهتر قبول شدند، بگذریم. اما هیچگاه فراموش نمیکنم مدیر مدرسهام من را مخاطب قرار داد و گفت : «هفت سال در سمپاد درس خواندی؛ ]انگشت اشاره و شست دستش را به منظور نشان دادن چیزی کوچک به هم چسباند[ نخواستی یه مهندس بشی لااقل؟» من «یه مهندس» نخواهم شد. در طول دو سال شاید بیش از چند صد بار «علوم کامپیوتر دیگه چیه؟» و «یعنی مهندسی قبول نشدی؟» و «هنوزم پشیمون نشدی؟» و «نمیخوای رشتهت رو عوض کنی یا نمیتونی؟» و «یعنی چیکاره میشی؟» را شنیدهام. حتی چندی پیش در یکی از همین مدارس سمپاد همکاری جویای کارم و رشتهام و حتی کارنامهی کنکورم شد و در انتها گفت «حالا خدا رو شکر فقط شما معلم شدی و مشاور اینها نیستی تا به روزگار خودت بندازیشون!» و متاسفانه آن آقا مشاور آنها بود تا یک موقع خدایی نکرده به روزگار من نیفتند!
کنکوری عزیز! اینها را نگفتم که مثلا ژست «من چه نابغهام» بگیرم. حالا هم تنها یک دانشجوی معمولی هستم! تنها علاقهی عقلانی خود را شناختم و به سختی انتخابش کردم و حالا هم با تمام سختیهایش از آن لذت میبرم و این برایم کافیست.
صحبت من این نیست که مهندسی خوب است یا نه، علوم پایه چطور، یا کدام دانشگاه چرا خوب است یا نیست. صحبتم این است که این تو هستی که قرار است تازه یکی از اولین انتخابهای موثر را برای آیندهات بکنی، این انتخاب نه آخرین انتخاب و نه مهمترین انتخاب است. در آینده هیچکس مسئولیت تاثیر اشتباهش بر روی انتخاب تو را به عهده نمیگیرد. منظورم قطعا این نیست که به امید خدا و بدون هیچ شناخت درستی از دانشگاه و رشته و آیندهی شغلیاش فقط به خاطر رویای قشنگت انتخابش کنی! منظورم این است که علاقه و استعدادت را فدای هدر نرفتن رتبه و حرف مردم و پرستیژ و کلاس نکنی!
در سال سوم دبیرستان معلمی داشتم که یک روز به ما گفت : «من به شما قول میدهم شما در هر رشتهای در هر دانشگاهی که درس بخوانید، اگر یکی از بهترینهایش باشید، آیندهای درخشان در انتظار شماست.» راستش را بخواهید آن روز با خودم گفتم نفسش از جای گرم بلند میشود و میآید برای ما شعارهای قشنگ میدهد. اما امروز به این حرف ایمان دارم. این رشته و دانشگاه شما نیست که مشخص میکند قرار است چه آیندهای برایتان رقم بخورد. این شما هستید که با چگونه دانشجوینده بودنتان آیندهتان را رقم میزنید. به هیچ عنوان منکر تفاوت مثلا درس خواندن در یک دانشگاه معتبر با یک دکان مدرک فروشی نیستم. برای سالم و سبز ماندن یک گیاه در محیط نهچندان مناسب، به تلاش خیلی بیشتری نیاز هست. اما شغل و آیندهی مناسب در وضعیت فعلی ما یا یک شخص ماهر میخواهد که در صورت اثبات مهارتش دیگر برای «زرگر» فرقی ندارد مدرکش را از کجا گرفتهاست. «قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری» یا قرار است با پارتی بازی و پایمال کردن حق مردم و به روشهای غیرشرافتمندانه کسب شود که در آن صورت نیز اهمیتی ندارد اصلا چه مدرکی داشته باشید!
مهارتی که شما به کسب آن احتیاج دارید تماما در دانشگاه حتی از نوع معتبرش هم عاید شما نمیشود. این شمایید که باید دانشجوینده باشید و بدانید که دانشگاه خوب هدف شما نبوده است. دانشگاه تنها پلهی اول حرکت شماست. این روزها آنقدر مدرکدارها زیادند و کارهای شرافتمندانه در مقایسه کماند که به سادگی تمام آنهایی که قبولی در دانشگاه هدفشان بوده و آن را پلهای ندیدهاند که باید از آن بالا بروند، بجویند و مهارت کسب کنند، به خارج از گود رانده میشوند و صدها و بلکه بیشتر مدرکدار حتی دانشگاه خوب بیکار داریم. من منکر هیچکدام از مشکلات موجود در بازارکار یا حتی معیار سنجشی مثل کنکور و دانشگاهها نیستم. اما هیچگاه –حتی با وجود تمام مشکلات- بهترینها از گود خارج نمیشوند. علاقه و استعداد شما در کدامیک از این رشتهها شما را به پشتکار و تلاشی برای بهترین شدن سوق میدهد؟
امیدوارم با خواندن این متن تلنگری هرچند کوچک به خود بزنید و بیتوجه به نگاه مقایسهگر احمقها و بدون گشتن دنبال مقصر برای ناکامیهای احتمالی تا به حال، محکم و استوار برای علاقهی عقلانی خود بجنگید و ثابت کنید که شما از پس ساختن رویاهایتان برمیآیید! با اولین سختیها و مشکلات نترسید و پا به فرار نگذراید و بدانید هیچ رشتهای در هیچ دانشگاهی اتوپیا نیست. «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور!»
تونل...برچسب : نویسنده : mthetunnela بازدید : 63